جوجه معلم

ثبت دل نوشته هایمـ...❤

جوجه معلم

ثبت دل نوشته هایمـ...❤

جوجه معلم

امام خامنه ای:
اگر غلطی از اسرائیل سر بزند، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
۲۹
بهمن
💞یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...💞



حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی بقیه شعر را خیلی ها نمی دانند و شاعر آن را نمی شناسند.

این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر هست. 
ایشون مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است...

...این سروده زیبا را تقدیم می کنم به همه شیفتگان مولا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام ...

.... از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است

باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود

می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است

👈فاش می گویم که مولایم علیست
👈آفتاب صبح فردایم علیست

هر که در عشق علی گم می شود
 مثل گل محبوب مردم می شود

تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت

آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم

💕بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد💕

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد

یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند

💓از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم یاعلی💓
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن



ماندید توی دلم؛ ثبت شدید؛ 
به احترام تا به تایی کفشهای تو؛ 
یک روز کفش تا به تا پوشیدم و به اعتبار
...خنده های تو همه ی مترو به من خندیدند.......
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن
قیمت یک دم از آن وصل چشیدن...

این شعر رو خیلیییییی دوست دارم...

مخصوصا بیت آخرشو..
حال این روزهای بنده..

شعر خانم سادات هاشمی که در محضر آقا خوندن و خیلی عالی بود:


مزه عشق به این خوف و رجاهاست رفیق

عاشقی بازی آزار و تسلاست رفیق


قیمت یک دم از آن وصل چشیدن یک عمر

گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق


نشدم راهی این چشمه که سیراب شوم

تشنگی ناب‌ترین لذت دنیاست رفیق


بارها تا لب این چشمه دویده‌ست دلم

طعمش اما فقط از دور گواراست رفیق


اسم آن روز که نامیده‌ای‌اش روز وصال

در لغت‌نامه من روز مباداست رفیق


نیست در شهر، عزیزی که دل از ما ببرد

بنشین شعر بخوان، دورِ جوان‌هاست رفیق
😆
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن
در جشنی که یکایک مردم ایران  پای شادی
 
بر زمین میکوبند

چه خوب بود اگر
فکر دستان پینه بسته از چوب جارو بودیم...

سمانه حاجی زاده
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن
بسم الله الذی مدبر الامور

"تفکر اخلاقی هیچ رابطه ای با رفتار اخلاقی ندارد"

نمیدانم چرا ما انسانها گاهی اوقات انسانیت 
را در قلبمان پنهان میکنیم...
کاش درک میکردیم انسان های دور و برمان را...
که هر روز نظاره گرشان هستیم...
خانواده...
دوستان....
در دانشگاه...
بیگانگان در خیابان...
کارتون خوابان...
کودکان...
و...
خوبی کردن سهل است گاهی اوقات 
یک لبخند کوچک را از این عزیزان دریغ میکنیم...
چرا؟؟....
نمیدانم....
واین که مسئولیتمان را در قبال آنها را فراموش کرده 
وگاهی اوقات در خیابان ها و اماکن عمومی باهم برخورد میکنیم و رفتارهایی از خود نشان میدهیم که در شان ما نیست...
گل هایی را که بر سر مزار مردگان میگذارند دیده ای؟
این حکایت حال ماست...
آن مردگان بسان ارزش های ما هستند که مدفون شده 
و آن گل ها شعار های ما هستند که صرفا بر زبانمان 
جاری میشود...
ذهنمان نیز ماننده مرده ای دم از آزادی و حقوق شهروندی میزند تا جایی که برای این شعارهایمان مجسمه ای در خیابان ها میسازیم و نظاره گرشان میشویم...
ولی چه سود ...
چه سود همه چیز را از ذهن ساده خود مینگریم...
به قول استادمان هنوز این جمله را درک نکرده ایم 
  "تفکر اخلاقی هیچ رابطه ای با رفتار اخلاقی ندارد" 
سمانه حاجی زاده
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن
👌کاش در سادگی کودکیم میماندم...

وقتی فیلم جذاب چکمه های سمانه را از چارچوب تلوزیون میدیدم، کاملا احساس میکردم که اون دختر بچه ای که داره فیلم رو بازی میکنه منم... 
حتی شبا خیلی درمورد اینکه فردا به عنوان سمانه فیلم چیکارا باید بکنم فک میکردم...
تقریبا با اون بچه کوچولو هم سن بودیم...
گاهی اونقد تو نقشش محو میشدم یادم میرف من کیم؟؟
گاهی اوقات مامانم بارها صدام میکرد بعدش میشنیدم...

عادت داشتم هرچی رو تصور میکردم با نقشش چن روزی زندگی میکردم و حسم رو رو به سمت آسمون مینوشتم...
بابام هی میگف: 
سمانه!!!!!!! ننویس.... 😆
با قایم کردن انگشتم، دنبال فرصتی میگشتم 
تصوراتم رو بنویسم...
اونقد تصور کردم که آخرش میخواستم چکمه هایی رو که بابام تازه برام خریده بود رو بدم دوستم...
دوستی که باباش..........

پیش خودم میگفتم اون سمانه چکمشو داد به اون معلوله 
چرا من؟؟؟؟.........راستش حسودیم میشد به خوبیاش...

تو خونه هی بهونه میاوردم:
مامان من سردم نیس...
من این چکمه هارو نمیخوام...
من اینارو دوس ندارم...
من دوستم.....
دوستممممممم....😢😢😢😢.......

سادگی کودکیم را دوس دارم...
کاش در سادگی کودکیم میماندم...

الان اونقد تو زندگی غرق شدم...
چکمه هایم سهل است...
یک دل هم ندارم...
برای دوستی که پدرش....
چکمه هایم...👢
چکمه هایش....💧💧
او سردش است....❄⛄
ولی من.....

سمانه چکمه هایت را دوس دارم....
بچگیت را دوست دارم....
سادگیت را دوست دارم....
خودت را دوست دارم......💓💓

                                          سمانه حاجی زاده
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن
دلتنگ مدینه
بسم الله الذی مدبر الامور
پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظر های دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

زندگی بهانه میخواهد چه بهانه ای قشنگ تر از تو... خدا

دلم گرفته خیلی شدید تر از اون چیزی که به ذهنم بیاد...
خیلی... نمیدانم شاید دلتنگ مدینه ام.... مدینه...
غریبی... بی کسی... بی کسی... سخت است غریب باشی...سخت است در شهر خود غریب باشی... 
علی دلیل غریب بودنت را میدانم...
میدانم... چون سمانه درکی ندارد.... درکی از معبود خود... از خود... از زهرا...
غریبیت  با تمامی وجودم لمس کردم ولی چه حیف که مدینه باشی و علی را نشناسی و بقیع را...

در بهشت نبوی... اینجا گوشه ای دارد غریب که بغض های غریبی را در سینه میترکاند...
بقیع که گرد غریبی گرفته... غریبی... سمانه میفهمی؟؟؟
قلبم دارد از سینه در می آید... چرا سمانه چیزی نمیداند؟؟ سمانه!!! تو که اینطور نبودی؟؟؟؟
 دلم از خودم پر است... خودم را نمیشناسم ... چه برسد... دلم پرواز میخواهد.. پرواز...چرا بال هایم ساکن مانده اند... چرا بال هایم رنگ دنیا گرفته اند... چرا.؟؟

بقیع که گرد غریبی گرفته و گنبد سبز نبوی نظاره گر آن است... نظاره گر... چه صحنه ای...
بین الحرمین مدینه... چه هوایی دارد... چه هوایی...
یا رسول الله چگونه تحمل میکنی این همه غریبی را... این همه بغض را... سخت است ...
سخت است تولد مادرت مدینه باشی و چیزی نفهمی و ندانی.. زهرا جان آمدم بویت را هم نشنیدم... چه برست مزار بی نشاند... در بقیع.. بین الحرمین... قبر نبی الله...
چه کسی چه میداند شاید مزارت سینه ی پدرت رسول الله است؟؟ ... کسی چه میداند...
سخت است مدینه باشی و شرمندگی حسن در کوچه های مدینه را ... وااااای دلم امروز چرا با من اینجوری میکند...  یاحسن جان....
سخت است مدینه باشی در کنار قبر کریم اهل بیت ولی نشناسیش... به خدا سخت است... 
ای مهربان من، ای امام من... ای کسی که غریبیت، سکوت هایت ... درسی است برای من ولی کووو گوش شنوا...

روضه ی رضوان و... بوی عجیبی که دلت را با خود میبرد...اینجا قطعه ای از بهشت... 
سمانه تو چه میدانی روضه رضوان چیست؟؟؟

دلم تنگ است... تنگ... دلم پرواز میخواهد... نمیدانم چرا امروز هوای مدینه به سرم زده... نمیدانم چرا این اشک ها مجالم نمیدهند... سمانه چشم هایت شاید میبینند ولی تو...
سمانه خوش به حال چشم هایت...

میگویند بعد از مدینه و بین الحرمینش، بین الحرمین حسین صفایی دارد... صفا...
سمانه دلت میداند صفا چیست؟؟
دلت میداند عشق به حسین یعنی عشق به همه خوبی ها؟؟
دلت میداند پای منبر حسین نشستن یعنی چه؟؟
دلت میداند اوج عشق یعنی چه؟؟
دلت میداند اوج اجر شهدا چیست؟؟
دلت میداند حسین منتظر توست... منتظر آدم شدنت؟؟
راستی اصلا میدانی حسین یعنی چه؟؟
راستی یه سوال اصلا دلت چیزی میداند؟؟
راستی دلی داری؟؟؟
حسین..........
سمانه هیچ نمیداند...

😢جوری شده که سمانه حتی حرفی برای گفتن هم ندارد هیچ ندارد...

گفتم بعد مکه و مدینه کمی آدم میشوم...
اشتباه کردم... چون سمانه خودش .... و نفسش....

دلم کربلا میخواهد .... کربلا... میگویند اگر چشمانت به ضریح شش گوشه حسین بیافتد آدم میشوی...حسین تو را میسازد...
اما میترسم از دلم... از قلبم... از چشم هایم...
ببیند وباز...
مثل مدینه...
دلم پرواز میخواهد... پرواز....
یاحسین...


من رزق محرم از رضا میخواهم
از دست تو ایوان طلا میخواهد
ایام زیارتی مخصوص شماست
یک بار فقط کرب و بلا میخواهد......
یا رضا..........


التماس دعای شدید....
دوست حقیرتان: سمانه حاجی زاده
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن
😢خوره ای رفته به جان من و هر دم گوید:

✔از جمله کسانی هستم که میخوام اسمم رو واسه پیاده روی اربعین بنویسم و نمیتونم بنویسم، چون پدرم نمیذاره و استدلالش فقط همین که میری میمیری....

💡همین استدلال همین بهانه سالهاست که دل پدر رو نرم نمی کنه تا من ناکام از این دنیای لعنتی نرم. آخه شنیدم اونی که بمیره و کربلا نرفته باشه ناکام هست...

💥اولا برام فرقی نمی رفت کربلا، امام زاده بهلول، مشهد و هر زیارت گاهی، تا اینکه یهو یکی که میگفتن اسمش امام رضاست چنان محبتی انداخت تو این دل وامونده و این دل رو با عشق آشنا کرد و عشق شد امام رضا...

😮معنی کربلارو نمی فهمیدم، هیئت که می رفتم میدیدم که خیلیا میگن کربلا کربلا، همین کلمه اونقدر تکرار شد که بالاخره این محبت و این نیاز درم ایجاد شد و الان سالهاست که در این حسرت بسر می برم...

💐وقتی که نیازمند عشق کعبه نبودم ناگاه خود را در مقابل کعبه یافتم و باورم نمی شد در آغوش که هستم، اصلا اینجا بودن یعنی چه، نمی فهمیدم.....
خدا سهل است کعبه را هم ندیدم.....
چشمانم کور بود و هست...

الان سالهاست محتاج آغوش حرم شش گوشه شدم و این حسرت همچنان با من باقیست....


💞گدا شدن به در خانه دوست قصد دیدن اوست
💞وگـرنه نان گــدایی که هـر گــــدا دارد 

سمانه حاجی زاده
  • جوجه معلم
۲۹
بهمن

 بسم الله الرحمن الرحیم


انتظار...
انتظار چه کلمه سنگینی...  
انتظار کسی را کشیدن... شیرین است ولی خوب است درک کردن آن... درکی که سمانه هنوز نمیداند چگونه و از کجا شروع کند... انتظاری که گویند اگر صبرت لبریز شد به آن فرج میرسی...
امروز پنج شنبه است... آری...پس ممکن است فردا آقا بیاید مگر اینطور نیست؟؟؟
پس سمانه تا جمعه وقت دارد مگر این طور نیست؟؟؟.... آری! این طور است... وقت دارد... نه! نه!...
شاید... شاید عزرائیل همین امشب  بیاید... درست است؟  آری...
آماده ای؟؟...نه!!!!
پس مواظب باش انتظار بازی نفست نشود... 
خیلی سخته... خیلی...
میگویند کسی که به ذکر خدا بپردازد اما مشتاق ملاقات خداوند نباشد خودش را مسخره کرده است... واقعا سمانه خودش را مسخره کرده است... مسخره...
منی که مرگ را دوست ندارم در ادعای خود آیا صادقم؟؟
فتمنوالموت ان کنتم صادقین...
تویی که در انتظار حضرت حق نیستی چگونه منتظر امامت خواهی ماند؟چگونه؟؟...
برترین عبادت یاد مرگ....
برترین عبادت انتظار فرج...
رابطه تنگا تنگیست بین این دو... آماده ای؟؟؟ آماده...
به صراحت میگویم ...نه!!!!
 شهادت زیباترین بازگشت و زیباترین نتیجه انتظار ...من چرا فقط ادعا دارم؟؟ فقط ادعاااا...
خسته ام از خودم... از این همه ادعاااا....تکراری شده ام تکراری....
چرا یادم نمی ماند که عمل تلخ تر از امل است؟؟
عمل!!!!!.... مرد عمل باش.... نه فقط امل...
مولایمان علی علیه السلام می فرمایند:
(من احب شیئا لهج بذکره) هر که چیزی را دوست داشته باشد به یاد و ذکر او حریص تر مشتاق تر میشود...
سمانه مشتاق چیستی؟؟ در ذکر کیستی؟؟ آیا آنگونه که باید و شاید در ذکر مولایت هستی؟...
من چرا این گونه ام چرا در ذکرش نیستم... مشتاق دیدارشم ولی...چه بگویم...
عزیز علی ان اری الخلق ولا تری ولا اسمع لک حسیسا ولا نجوی....
سخته بر من همه رو ببینم تو رو نبینم....سخت است... به خدا سخت است....
البته این سختی حقم است...
به مکه آمدم ای عشق تو را بینم... ولی حیف کعبه را هم ندیدم... سمانه نابیناست... نابینا... ناشنواست.. ناشنوا... سخت است حق باشد و حقیقت ولی نبینی و... سخت است...
خود را برای حق چگونه آماده کرده ای؟؟...
عاااشق انتظار و مولایش خود را برای حق میخواهد نه حق را برای خود.... آیا به این درک رسیده ای؟؟
عشق به حق در دعای ندبه جاریست (این الطالب بدم المقتول بکربلا)...
سمانه!!!....این؟؟؟؟؟ حسین.... منتظر است.... تو بخواب... آیا آنچنان که باید باشی آماده ای؟؟ آیا به خلق علاقه داری؟؟ آیا دلت میسوزد؟؟ آیا به این درک رسیده ای که علاقه به مولا یعنی علاقه به خلق....
نمیدانی...تو هیچ چیز نمیدانی....
مولای من سمانه هیچ ابن هیچ است... ولی تو.... دستش را بگیر..........
سمانه تو بخواب آقا می آید....
                                         
                                    سمانه حاجی زاد
  • جوجه معلم
۳۱
خرداد



اگر یک روزى هم مسئله‌ى هسته‌اى حل شد - فرض کنید جمهورى اسلامى عقب‌نشینى کرد؛ همان‌که آنها میخواهند - خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانه‌ى دیگر را به‌تدریج پیش میکشند: چرا شما موشک دارید؟ چرا هواپیماى بدون سرنشین دارید؟ چرا با رژیم صهیونیستى بدید؟ چرا رژیم صهیونیستى را به رسمیّت نمى‌شناسید؟ چرا از مقاومت در منطقه‌ى به قول خودشان خاورمیانه حمایت میکنید؟ و چرا؟ و چرا؟ و چرا...
امام خامنه ای 12 آبان 92


کنترل برنامه موشکی ایران به خواسته‌های آمریکا اضافه شد

 ادعای رو به رشد آمریکایی‌ها: ارسال ماهواره، پوششی برای توسعه توان موشک بالستیک است، موشک بالستیک نیز برای حمل بمب هسته‌ای کاربرد دارد، پس تمام این برنامه‌ها نیز باید متوقف شود.

   

  • جوجه معلم